اسیران خاک

ساخت وبلاگ
ضرورت باور به جهان آخرتسوال : چرا درباره ى معاد بحث مى كنيم؟جواب : بحث در باره ى معاد انگيزه هاى متعددى دارد كه به چند نمونه اشاره مى شود:الف) به چشم سر مى بينيم كه عمر ما چون ابر مى گذرد، سرمايه ى سترگ جوانى چون شمع در سوختن و كاستن است، و حتى نفس هاى حيات بخش نيز، ما را اندك اندك به سوى مرگ و پايان حيات دنيايى مى كشاند.[1]بنشين بر لب جوى و گذر عمر نگر *** كاين اشارت زجهان گذرا ما را بس[2]از طرف ديگر وقتى به ژرفاى وجودى و روانى خود نظاره مى كنيم، درمى يابيم كه گستره ى وجودى ما فراتر از دنيا و طبيعت محدود است; اين همه شور، عشق، ايثار و گذشت براى چيست؟ اگر فقط براى دنياست، پس چرا از اين دنيا مى گذريم؟ اين اندوهِ جان كاه رفتن را فقط باور به رستاخيز زايل مى كند و زندگى در كام كسى شيرين است كه خداباور باشد.ايمان به رستاخيز و سراى آخرت، حلقه ى اتصال ميان آن دو پديده ى به ظاهر متضاد است (مرگ و عشق به ماندن); و چه دل نشين است سخن صاحب اصلى رستاخيز كه مى فرمايد:(الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً)[3]; مال و فرزند، زينت زندگى دنياست; و باقيات صالحات (ارزش هاى پايدار و شايسته) ثوابش نزد پروردگار بهتر و اميدبخش تر است.(ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باق[4]); آنچه نزد شماست فانى مى شود، اما آنچه نزد خداست باقى مى ماند.ميل به ماندن، خواست فطرى انسان هاست و باور به معاد، بر اوج وجود او با قلم خلقت نگاشته شده است; لذا رستاخيزباورى در متن اكثر اديان قديم و جديد الهى و غيرالهى مى درخشد.موريس مترلينگ (برنده ى جايزه ى ادبى نوبل سال 1913) مى گويد:مرگ لازم ترين مسأله ى زندگى بشر است و عبارت است اسیران خاک...
ما را در سایت اسیران خاک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahmadtabatabaeeyanb بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:46

سوال : آيا باور به جهان آخرت در تعليمات اديان گذشته نيز بوده است؟جواب : گرايش به ماندن، خواست فطرى انسان هاست و اين آرمان در قالب باور به سراى آخرت مى گنجد; چنان كه بن مايه ى اكثر اديان، وحى و نبوت، و برنامه ى مشترك آنها توجه دادن به مبدأ و معاد بوده است.شواهد تاريخى، آثار به جا مانده از انسان هاى پيشين و باور پيروان موجود اديان گوناگون، همه و همه، اصل فطرى مذكور را تأييد مى كند كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:1. در دوران بسيار قديم، مصريان عقيده داشتند كه خدايان آسمان، ارواح رستگاران و محبوبان (مانند سلاطين و امرا) را به سرزمين ستارگان مى برند تا در آن جا از دستبرد فنا محفوظ بمانند. آنان در قبرها زورق هاى مجهز مى گذاشتند تا ارواح اموات به وسيله ى آنها از درياى مشرق عبور كنند و به سفينه ى خداى آفتاب برسند.[1]اعتقاد به عالم آخرت، از عصر پيدايش انسان مسئول مطرح بوده و در طى زمان، خرافاتى بر آن افزوده شده است. هربرت اسپنسر، جامعه شناس معروف، مى نويسد:با اين كه انسان ها در آغاز پيدايش، قدرت تفكر نداشتند، ولى در همان حال به فراخور استعداد، عالم پس از مرگ را درك مى كردند.[2]ويل دورانت نيز مى نويسد:مهم ترين مشخصه ى دين مصرى اهميتى بود كه در آن به انديشه ى خلود داده مى شد; و در مورد انسان و گياهان به رستاخيز معتقد بودند.[3]2. يكى از باورهاى ثابت اديان هندويى، اعتقاد به تناسخ است. آيين برهمن كه ريشه ى عميقى در تاريخ تمدن بشرى دارد، براى توجيه معاد و پاسخ به نياز فطرى بشر، به اين باور پناهنده شده است. اين باور حاكى از آن است كه برگشت به زندگى جديد، اصل مشترك تمام اديان است.[4]3. آيين بودا ـ كه حدود ده قرن قبل از ميلاد مسيح(عليه السلام) مطرح بوده ـ سرانجام زندگى دنيايى را اين گونه ترسيم اسیران خاک...
ما را در سایت اسیران خاک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahmadtabatabaeeyanb بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:46

معناى «قل الروح من امر ربى»سوال : با توجه به آيه ى (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)[1]آيا تحقيق در مورد روح، كار صحيحى است و اگر صحيح است، ارتباط روح با بدن چگونه است و وقتى مى خوابيم روح ما چه مى شود؟جواب : آيه ى مذكور خطاب به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:از تو در مورد روح سؤال مى كنند. بگو: روح از امر پروردگار من است.برخى خيال كرده اند كه آيه ى شريفه، پاسخ از چيستى روح را به خداوند واگذار كرده است; يعنى از اين گونه امور سؤال نكنيد كه مربوط به خداوند است; لكن دقت در متن آيه ى شريفه نشان مى دهد كه در مقام پاسخ گويى است.توضيح اين كه، مخلوقات بر دو قسم اند: خلقى و امرى. پيدايش و استقرار موجودات خلقى، تدريجى است; مثلا هسته ى خرما تا درخت شدن نيازمند زمان و طى مراحل زيادى است، اما پيدايش موجودات امرى، كه مجرد از ماده اند، دفعى و به صرف اراده ى خداوند است. روح انسان و ملائك از اين قبيل اند; بنابراين معناى آيه چنين مى شود كه «بگو روح از موجودات امرى است نه خلقى».ادامه ى همين آيه به نكته ى انكارناپذيرى تصريح دارد و آن اين كه دانش و فهم شما نسبت به روح، اندك است.[2] چون گوهر روح با آنچه در عالم ماده با آن انس گرفته ايم تفاوت بسيار دارد، دانش ملموس و حسى ما نسبت به آن اندك است.ارتباط روح با بدن از نوع تدبير است; يعنى روح مدبر بدن است. البته از آن جهت كه تدبير بدن مى كند، به آن نفس مى گويند. همان طورى كه بيان شد، از آن جا كه روح انسان، موجود مجرد است، مكان و زمان ندارد، نه در داخل بدن است و نه در خارج آن، بلكه بدن را اداره مى كند; يعنى تپش قلب، گردش خون، حركات معده و روده و خلاصه هر فعاليتى كه بدن انجام مى دهد همه به فرمان دهى نفس است.در اسیران خاک...
ما را در سایت اسیران خاک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahmadtabatabaeeyanb بازدید : 157 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:46